دست نوشته های یک دیوانه

خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من            ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

+نوشته شده در دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:,ساعت1:58توسط حسام.ت |

تو این فکر بودم که با هر بهونه

یه بار آسمونو بیارم تو خونه

حواسم نبود که به تو فکر کردن

خود آسمونه خود آسمونه

 

تو دنیای سردم

به تو فکر کردم

که عطرت بیاد و

بپیچه تو پارچه

بیای و بخندی

تو باز خنده هاتو

مثل شمعدونی بزارم رو طاقچه

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره

تو و خاک گلدون با هم قوم وخویشین

من و باد و بارون رفیق صمیمیم

از این برکه باید یه دریا بسازیم

یه دریا به عمق یه عشق قدیمی

دوست داشتم با تموم وجودم

غزیزم هنوزم تو رو دوست دارم

الهی همیشه کنارتو باشم

الهی همیشه بمونی کنارم

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره

 

 

"ترانه سرا : حسن صفا"

 

+نوشته شده در پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:20توسط حسام.ت |

این دوازده تا شعر از کتاب مجموعه شعر های کامران رسول زاده هستش که از 50 شعر اولش انتخاب شده و از نظر من از بقیه قشنگ تر بود . یه جورایی سوز داره ...

 

مرگ

همین زندگی ست

که بی تو

سر میکنم...

***

گریه کار کمی ست

برای توصیف رفتنت...

دارم به رفتار پر شکوهی

شبیه مرگ

فکر میکنم...

***

به کسانی که فکر میکنند

تو

ساخته ی توهمات منی

میخندم.

من

هر روز

به تمام مردم دنیا

میخندم...

***

به حرف های مردم کاری نداشته باش...

به زیباییت ادامه بده

میان خیال های شبانه ام...

***

من عاشق تو نیستم،

فقط

تو را به بند _ بند بودنم اضافه کرده ام

چنان که بی تو

بودنم

دروغ کهنه ای ست

شکل زندگی...

***

من ابر باروری هستم

که هر جای شهر یاد تو می افتم

باران می بارد...

***

جهان

از چشم های تو شروع می شود

و جایی در امتداد آشفتگی موهات

به باد می رود...

***

دوستت ندارم،

این دروغ بزرگی ست

که جز تو

کسی باورش نکرد

حتی همین خودم،

که دوستت دارم...

***

این همه زیبایی به چه کار تو می آید!؟

فکرنمی کنی

باید زیباییت را

با خودم به گور ببرم...؟

***

خودم را کشتم

که به تو برسم

اما...

حالا دارم مثل یک مرده

زندگی میکنم

***

برای تو نخواهم جنگید

اما

خواهم مرد...

***

جهان حجم سنگینی

از نبودن توست

که دارم بی دلیل به دوش میکشم...

+نوشته شده در چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,ساعت11:58توسط حسام.ت |

من برای بدست آوردن تو جنگیدن هارا جنگیده ام

وقتی تو نخواستی دیگر چه جنگیدنی

                                  

                                                  خواهم مرد

 

                  "حسام.ت"

+نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت21:40توسط حسام.ت |

آری  آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیاندیشم

که همین دوست داشتن

                                                   زیباست

 

"فروغ فرخزاد"

+نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت20:53توسط حسام.ت |

خدایا هرکس به یادم هست به یادش باش

اگر کنارم نیست کنارش باش

اگر تنهاست پناهش باش

واگر غم داشت تو غمخوارش باش

+نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:,ساعت10:35توسط حسام.ت |
گـفـتـی کـه دل تـنـگـی نـکـن

آخ مـگـه مــیــشــه نـازنــیــن

حــال پــــریـــشـــون مــــنـــو

نـــدیـــدی و بـــیـــا بــبــیـــن
 
"ابی"
 
+نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:26توسط حسام.ت |

عشق تنها مرضی است که بیمار از آن لذت می برد.

 

"جان اف . کندی"

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:34توسط حسام.ت |

تو را میخواستم تا در جوانی /نمیرم از غم بی همزبانی

غم بی همزبانی سوخت جانم/چه میخواهم دگر زین زندگانی

+نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:13توسط حسام.ت |

با شکستنت شکستم

عاشقم ، عاشق و خستم

پای تو موندم و ساختم

دل به هیچ کسی نبستم

نه به عشقت ، نه به عشقم

قسم دروغ نخوردم

بازی برده رو باختم

به تو باختم و نبردم

وقته گریه هات دلم رو

چه شب ها شعله کشیدم

حقم رو دادی و رفتی

من به هیچی نرسیدم

خیلی ، سخته ، (خیلی سخته) دل بریدن

خیلی ، ساده هست ، دل شکستن

سخته عاشقونه موندن

دل به هیچ کسی نبستن

چه عذابیه که امروز

تو رو دارم و ندارم

موندی تا ابد تو قلبم

اما رفتی از کنارم

چه عذابیه که امروز

تو رو دارم و ندارم

موندی تا ابد تو قلبم

اما رفتی از کنارم

"امیر حسین مدرس"

+نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,ساعت14:22توسط حسام.ت |

عشق من

من برای تو دعا میکنم که هیچ گاه محتاج مرهمی بر زخم هایت نباشی

دعا میکنم که هیچ گاه چشم های زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم

دعا میکنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم

دعا میکنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد

من برایت دعا میکنم که گل های وجود نازنینت هیچ گاه پژمرده نشوند

برای شاپرک های باغچه خانه ات دعا میکنم

که بالهایشان هرگز محتاج مرهم نباشد

من برای خورشید آسمان زندگیت دعا میکنم که هیچگاه غروب نکند

"fb"

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت4:53توسط حسام.ت |

 

بر مسندِ آوار اگر جغد منم

باید که در این فاجعه پرپر بزنم

اما اگر این جغد به جایی برسد

دیوانه اگر به کدخدایی برسد

ته مانده ی یک مرد اگر برگردد

صادق،سگ ولگرد اگر برگردد

معشوق اگر زهر مهیا بکند

داود نباشد که دری وا بکند

این خاطره ی پیر به هم می ریزد

آرایش تصویر به هم می ریزد

 

اِی روح مرا تا به کجا می بری ام

دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام

می سوزم و می میرم و جان می گیرم

با این همه هر بار زبان می گیرم

در خانه ی من پنجره ها می میرند

بر زیر و بمِ باغ،قلم می گیرند

این پنجره تصویرِ خیالی دارد

در خانه ی من مرگ تَوالی دارد

در خانه ی من سقف فرو ریختنی ست

آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست

بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام

آتش به دهانِ خانه انداخته ام

بعد از تو خدا خانه نشینم نکند

دستانِ دعا بدتر از اینم نکند

من پای بدی های خودم می مانم

من پای بدی های تو هم می مانم

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سرم آوردند

"علیرضا آذر-هم مرگ"

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت4:50توسط حسام.ت |

من را به گناهِ بی گناهی کُشتی

بانوی شکار،اشتباهی کُشتی

بانوی شکار،دست کم می گیری

من جان دهم آهسته،تو هم می میری

از مرگِ تو جز درد مگر می ماند

جز واژه ی برگرد مگر می ماند

این ها همه کم لطفیِ دنیاست عزیز

این شهر مرا با تو نمی خواست عزیز

دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم

با هر کسِ هم نامِ تو درگیر شدم

اِی تُف به جهانِ تا ابد غم بودن

اِی مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن

یادش همه جا هست،خودش نوشِ شما

اِی ننگ بر او مرگ بر آغوشِ شما

شمشیر بر آن دست که بر گردنش است

لعنت به تَنی که در کنار تنش است

دست از شب و روز گریه بردار گلم

با پای خودم می روم این بار گلم

"علیرضا آذر-هم مرگ"

 

توصیه میکنم این دکلمه رو گوش کنید خیلی قشنگه روزی چند بار گوش میدم

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت4:44توسط حسام.ت |

بـــاز باران باریــــد,
خیـــــس شد خـــــاطره ها,
مرحبــا بر دل ابـــریِ هــــوا,
هـــر کجــــا هستی بــــاش...
آسمـــانت آبــــــی
وَ تمــــــام دلـــــت از غُصـــه ی دنیــــــــا خــــــــالی

+نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,ساعت13:18توسط حسام.ت |

سلامتی اون لحظه ای که از همه دنیا دلت گرفته

نه کسی رو داری باهاش درد دل کنی

نه دلت میخواد کسی رو ناراحت کنی

سکوت میکنی و تو دلت میگی

خدایا شاید قسمت من این بود

شکرت که هستی

و

منو مثل آدما تنها نمیذاری!!!

+نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:58توسط حسام.ت |

در مکتب ما رسم فراموشی نیست

در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست

مهر تو اگر به هستی ما افتد

هرگز به سرش خیال خاموشی نیست

+نوشته شده در چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:,ساعت13:55توسط حسام.ت |

من گذشتم از همه،،،جز خودم

+نوشته شده در چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:22توسط حسام.ت |

همیشه دلتنگی به خاطر نبودن کسی نیست!

گاهی به خاطر بودن کسی است که حواسش به تو نیست

+نوشته شده در چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:21توسط حسام.ت |

من دارم هر روزم و بدون تو با تب یه خاطره سر میکنم
با خودم به جای تو حرف میزنم خودم و جای تو باور میکنم
توی این خونه به غیر از تو کسی دلش و با من یکی نمیکنه
من یه دیونه ام که جز خیال تو کسی با من زندگی نمیکنه

 

"مهدی یراحی"

+نوشته شده در چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:,ساعت11:18توسط حسام.ت |

گذاشتی رفتی با این همه خاطرات که چی...

"امیر قیامت"

+نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:,ساعت12:38توسط حسام.ت |

میگن برای عاشق جهنمم بهشته / براش فقط جدایی تقدیر و سرنوشته

***

میگن عاشق اونه که به عشقش نرسه اصلا

"امیر قیامت"

***

آسمون و ماه نقرش با یه عالمه ستاره / شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره

***

من و یک لحظه جدایی ؟ نتوانم !!! بی تو من زنده نمانم

***

امروز و فرداهایم،همه و همه
خراب شده اند
بعد از تو،
برگرد

***

گرچه کردم ذوقها از آشناییهای او / انتقام از من کشید، آخر جداییهای او . . .

 

+نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:,ساعت12:31توسط حسام.ت |

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست ؟ عشق گفت فراق از همه دشوارتر است

+نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:,ساعت12:28توسط حسام.ت |

درد ، مرا انتخاب کرد
من ، تو را
تو ، رفتن را
آسوده برو ! دلواپس نباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت11:0توسط حسام.ت |

کارمان جز گریه و اندوه نیست/کارمان جز غصه و سیگار و این مشروب نیست

کارمان مانند کودکی چند ساله است/پی تکیه گاهی برای گریه کردن،تکیه کردن

 

"حسام.ت"

 

+نوشته شده در شنبه 15 تير 1392برچسب:,ساعت12:43توسط حسام.ت |

دیگر سیگار هم با غم های من نمیسوزد/دیگر هیچ کسی گوش به حرف های من نمیدوزد

دیگر برای ماندن هیچ نشانه ای ندارم/دیگر برای خواندن هیچ بهانه ای ندارم

دیگر یاری نمانده،دیگر کاری نمانده/دیگر دوستی نمانده،دیگر جانی نمانده

"حسام.ت"

 

+نوشته شده در شنبه 15 تير 1392برچسب:,ساعت12:34توسط حسام.ت |

فال من را بگیر و جانم را/من از این حال بی کسی سیرم

دست فردای قصه را رو کن/روشنم کن چگونه میمیرم

 

"علیرضا آذر"

+نوشته شده در شنبه 15 تير 1392برچسب:,ساعت12:6توسط حسام.ت |

شمع مرا یادزندگی ام می اندازد:

آتشم میزنند،میسوزم به پایشان،اشک میریزم،ذره ذره آب میشود ولی لب به سخن باز نمیکنم که تا روزی از بین بروم.

"حسام.ت"

+نوشته شده در شنبه 15 تير 1392برچسب:,ساعت12:0توسط حسام.ت |

کنج گلویم قبرستانیست پر از احساس هایی که زنده به گور شده اند به نام بغض !

***

دنیا دنیای ریاضی ست وقتی عشق را تقسیم کردند و تو خارج قسمت من شدی …

***

اشک ها قطره نیستند بلکه کلماتى هستند که مى افتند فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسى را که معنى این کلمات را بفهمد …

***

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی

ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم . . .

+نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:,ساعت12:31توسط حسام.ت |

خاطرات تو از یاده من نمیره/کسی دیگه عشقو یاد من نمیده

مرور میکنم من خاطراتو/تا دلم بگیره یا دلم بمیره

 

 

"دایان"

+نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:,ساعت12:8توسط حسام.ت |

سخته حرفم رسیده وقت رفتن/گذشت اون روزا تو حرفا بودی حرف اول

حس میکردم اخیرا حرفات با خراشه/اونجا بود که فهمیدم این قصه آخراشه

وقته رفتنه و وقت دفن قلبمه/و خودت میدونی تمومه الکی جووو نده

حرفای تلختم که نمکه زخممه/وتنها دلخوشیم به قلمه دستمه

باز منمو حسرت این که دوباره تنهام/واز خدا حالا میخوام من دو بال پرواز

میدونی چند بار گفتم که تو مال من باش/بگذریم دیگه ز دستم در رفته شماره دردام

تو که میدونستی من تکیه گاه محکمتم/بگو با من دیگه چرا د اخه نوکرتم

من که هر دقیقم وابسته به دقیقه تو بود/من که حتی لباس تنم به سلیقه تو بود

من که دست هیچ کسیو با وجودم نمیگرفتم/تو باعث شدی که توی قلبم نمیره نفرت

هی رسیده وقت رفتن/هر چند من از دلت خیلی وقته رفتم

باشه تو بردیو اینا برات افتخارن/تو ختم عالمیو منم عند خامم

فکر نکنی اهل جبران یا انتقامم/خودم باید دقت میکردم تو انتخابم

 

"یاس"

+نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:,ساعت11:51توسط حسام.ت |

نمیدونم چرا درست زمانی که فکر میکنی به بزرگ ترین آرزوی زندگیت رسیدی روزگار بهت از پشت خنجر میزنه

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:12توسط حسام.ت |

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت10:55توسط حسام.ت |

خدایا کم آورده ام …
در لیست آدم هایت اشتباهی شده است ؛ اسم من که ایوب نیست !!!

+نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:11توسط حسام.ت |

عشق نقطه اوج زندگی است و عشق را فرودی نیست …
زندگی حقیقتی چون مرگ است و مرگ را گریزی نیست …
خوشبختی در حقیقت زندگی است و زندگی رویا نیست …
اما زندگی همان عشق است و عشق عینِ زندگی است …

+نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:9توسط حسام.ت |

می دونی چیه رفیق ؟
حکایت زندگی ما شده مث “دکمه پیرَن”
اولی رو که اشتباه بستی تا آخرش اشتباه میری …
بدبختی اینه که زمانی به اشتباهت پی می بری که رسیدی به آخرش …

+نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:8توسط حسام.ت |

می ترسم روزی سراغم را بگیری ولی فاصله ی من و تو افقی نباشد …

+نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:7توسط حسام.ت |

دوباره با یاد تو گریم گرفت/تو رفتیو قلبم غبار غم گرفت/تو بستی چشماتو تا نبینی/که بی تو دلم باز ماتم گرفت/یه لحظه نمیخوام که باور کنم/تو رفتی و تنها گذاشتی منو/ندیده گرفتی تو اشک منو/چقدر غصه خوردم،گفتم نرو/غمه رفتنت منو پیرم کرد/زمین گیرم کرد/نبودت از زندگی سیرم کرد/باشه میرم من

 

                                             "رضا شیری و محسن خانی"

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت12:19توسط حسام.ت |

در زندگی زخم هایی هست كه مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند  و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند

"صادق هدایت"

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت13:47توسط حسام.ت |
بعد از تو

 

عشق، یک بیماری بدخیم روحی بود تنهایی ام محکوم به سـ ک س گروهی بود
سیگار با مشروب با طعم هم آغوشی یعنی فراموشی... فراموشی... فراموشی...
بعد از تو الکل خورد من را مست خوابیدم بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم!
بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم با هر که می شد هر چه می شد امتحان کردم!

تنهایی در جمع، در تن های تنهایی با گریه و صابون و خون و تو، خودارضایی
دلخسته از گنجشک ها و حوض نقاشی رنگ سفیدت را به روی بوم می پاشی!
لیوان بعدی: قرص های حل شده در سم باور بکن از هیچ چی دیگر نمی ترسم
پشت سیاهی های دنیامان سیاهی بود معشوقه ام بودی و هستی و... نخواهی بود

 

 

                                    "شاهین نجفی"


+نوشته شده در شنبه 4 خرداد 1392برچسب:,ساعت13:42توسط حسام.ت |

ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم

بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم

 

آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب

 

نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب

+نوشته شده در پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:,ساعت14:33توسط حسام.ت |